به آخر خط رسیده بودم باید بهش ثابت می کردم که دوستش دارم
گفت اگه دوستم داری رگتو بزن
گفتم مرگ و زندگی دست خداست
گفت دیدی دوستم نداری
این حرف خیلی بهم بر خورد
تیغ و برداشتم و رگمو زدم
وقتی تو آغوش گرمش جون می دادم آروم زیر لب گفت
اگه دوستم داشتی چرا تنهام گذاشتی؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
EMOgiRL 
ساعت12:07---18 مهر 1390
salam azizam kheili webe khoobi dari khosh hal misham be manam sara bezani پاسخ:mamnon az inke be veblghe ma sar zadid aghe matn o matalebi dar in mored darid baraye ma ersal konid
meisam 
ساعت12:06---18 مهر 1390
دوست عزیزمنم تو این شرایط گیر کردم،اون ازم خواست که اگه دوسش دارم رگمو جلو چشاش بزنم ولی من این کارو نکردم،چونکه دوست داشتن به رگ زدن و نزدن نیست پاسخ:دوست عزیز اگه اون واقعا دوست داره هیچ وقت همچین درخواستی نمی کرد ولی این مطلب رو بهش نشون بده شاید نظرش تغییر کرد
ممنون که به وبلاگ ما سر زدید خوشحال میشیم دوباره سربزنی البته با خبرهای خوش
|